به مناسبت فرا رسیدن سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، مجله پیک نت نیز گلچینی از شعر کوتاه و بلند ویژه این روز را آماده کرده است که در ادامه ملاحظه می فرمائید.
شعر کوتاه و بلند در مورد وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیالقعده سال ۱۷۳ هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد و دهم یا دوازدهم ربیع الثانى سال ۲۰۱ هجرى قمری و در سن ۲۸ سالگی در شهر قم، از دنیا رفت.
شعر وفات حضرت معصومه
مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می ریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
«محمود مربوبی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
در سرد سیر شهر دل، روح بهاری
در شوره زار سینه ی من چشمه ساری
میخواهی امشب بر کویر دیده گانم
با روضه هایت باغی از شبنم بکاری
سهم تو از ارث پدر، خونجگر بود
از کودکی در ماتم او سوگواری
منزل به منزل در پی دلدار رفتی
در دشت های عاشقی محمل سواری
داغ عزیزانت بلای جانتان شد
تو زخمی تیغ جفای روزگاری
تا مقصدت مشهد، دگر راهی نمانده
ای کاش می شد اندکی طاقت بیاری
می سوختی از آتش تب، بین بستر
دلخسته راضی به رضای کردگاری
باید بیاید دلبرت، باید بیاید
در آخرین ساعات هم امید واری
چشمان اشک آلوده ات را تا دم مرگ
یک لحظه هم از درب حجره بر نداری
نام رضا از روی لب هایت نیفتد
با اینکه رو به قبله و در احتضاری
تو یادگار دلبرت را مثل زینب
با گریه روی سینه ی خود می فشاری
دیگر مخور غم، چون سرت را ای کریمه
بر دامن زهرای اطهر می گذاری
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آمد ز مدینه تا که در قم باشد
در مملکت امام هشتم باشد
یعنی که خدا نخواست تا مرقد او
مانند مزار فاطمه گم باشد
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ شعر وفات حضرت معصومه ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آمد اینگونه ولی هرچه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود و به مقصد نرسید
که اویس قرنی هم به محمد نرسید
عاقبت حضرت معصومه به مشهد نرسید
آه بانو چه کشیدید نفس تازه کنید
خسته از راه رسیدید نفس تازه کنید
دل این شهر گرفته ست شما می دانید
تشنه ی آمدن است و شما بارانید
و کویر دل قم، رحل و شما قرآنید
به دل شعر من افتاده شما می مانید
قم کویر است؛ کویری که تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمّم دارد
صبح شب می شد و شب نیز سحر، هفده روز
چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز
بین سجاده ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز
دم به دم چشم ترش روضه مرتّب می خواند
شک ندارم که فقط روضه ی زینب می خواند
بمان تا پنجره ی باغ ارم وا باشد
و از آن آینه در آینه پیدا باشد
حرم اش موجب آرامش دلها باشد
حرم او حرم حضرت زهرا باشد
تا که ما روضه ی بسیار بخوانیم در آن
روضه های در و دیوار بخوانیم در آن
روضه ی گریه ی مادر به سر سجاده
مادرم بر سر سجاده زمین افتاده
«حمیدرضا برقعی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
در مجلس عزای شما گریه میکنم
امشب فقط برای شما گریه میکنم
عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد
در گوشهی سرای شما گریه میکنم،
چون اشک بین روضه به هر درد مرهم است
با نیت شفای شما گریه میکنم
با بالهای بی رمق اشک دیده ام
در مشرق هوای شما گریه میکنم
من هم مسافرم، وطنم مشهد الرضا ست
دنبال رد پای شما گریه میکنم
خواندم چگونه پیر شدی در جوانی ات
دارم ز غصههای شما گریه میکنم
عمری برای هجر پدر گریه کردهای
امشب منم به جای شما گریه میکنم
«وحید قاسمی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم
کشید پای تو را آسمان به تقدیرم
رواقهای تو را پر کشیده ام بانو…
بجز حریم تو از هر چه آسمان سیرم
توان دیدن خورشید کار هر کس نیست
ولی نگاه از آن بارگه نمی گیرم
تو نبض زندگیم را به دست خود داری
مسلم است که با رفتن تو می میرم
مدینه قسمت پرواز من نخواهد شد
چرا که با قفس خود هنوز درگیرم
کنار پنجره های ضریح تو هر بار
بقیع می روم آنجا قرار می گیرم
خدا نخواست که پابند نامه ها بشوم
گره زده ست ضریح تو را به تقدیرم
«وحیده گرجی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بی اختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانه ی امن الهی است
صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه می رسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
« یوسف رحیمی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
قدمت روی چشم بی بی جان
چه صفایی به خاک ما دادی
به گدایان وادی سلمان
با حضور خودت بها دادی
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ شعر وفات حضرت معصومه ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اومدی پاییزمون بهار بشه
دلای ما همه نو نوار بشه
اومدی تا با تو و برادرت
سفره ی موسوی برقرار بشه
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
باز هم میشوم کبوترتان
دور این گنبد منوّرتان
من نمکگیر سفرهات شدهام
دست خالی نرفتم از درتان
مادر من کنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوکرتان
جای کربوبلا و طوس و نجف
شدهام خاکبوس محضرتان
ما عجمها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان
اشکهایم دخیل میبندند
به ضریح فرشتهپرورتان
از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادر نماز مادرتان
خسته از راه دور آمدهای
خستهای از فراق دلبرتان
چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان
مثل مادر خمیدهای، اما
نگرفته به میخ در پرتان
محملت پرده داشت؛ شکر خدا
سایهبان داشتی روی سرتان
گرچه شد حمله بر عشیرهی تو
شکر؛ غارت نگشته زیورتان
در میان هجوم درد نخورد
دست نامحرمی به معجرتان
شد خزان گرچه نوبهار شما
کم نشد لحظهای وقار شما
غصّهی از همه بریدن تو
غمِ روی رضا ندیدن تو
گرچه آواره گشتهای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو
ناقهات بین ازدحام نرفت
بیخطر بود این پریدن تو
زیر پا چادر تو گیر نکرد
لحظهی تلخ پر کشیدن تو
بی برادر میان کوچه ندید
پشت مرکب کسی دویدن تو
ثبت شد بر جریدهی تاریخ
قصههای به قم رسیدن تو
آمدی شهر قم گلستان شد
پیش پایت زمین گلافشان شد
شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت
پیر قوم و بزرگ مردم قم
سر به پای تو، چون غلام گذاشت
با گلافشانی قدومت قم
لعن و نفرین برای شام گذاشت
بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
کی دگر سنگ روی بام گذاشت؟
کِی به قم دختر ولیّ خدا
پای در مجلس عوام گذاشت
قم کجا رأس یک برادر را
پیش خواهر میان جام گذاشت
بهترین جای قم سرایت بود
کِی میان خرابه جایت بود؟
غم طفلی عزیز یادت هست؟
روضهی پر گریز یادت هست؟
دختری با سر پدر میگفت:
آن همه چشم هیز یادت هست؟
بر سر غارت خیام حرم
بین دشمن ستیز یادت هست؟
وسط شعلهها مرا دیدی؟
پابرهنه گریز یادت هست؟
ماجرای شراب یادم هست
ماجرای کنیز یادت هست؟
بدنم درد میکند بابا
دهنم درد میکند بابا
«محمدجواد پرچمی»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
توو صفات تو خدا رو میبینم
عمه ی کرب و بلا رو میبینم
وقتیکه به گنبدت خیره میشم
انگاری امام رضا رو میبینم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
همه خوبا همه حیرون تواند
مریم و آسیه دربون تواند
افتخار میرزا قمی ها اینه
توی قبرستون شیخون تواند
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دخت پاک موسی ، آینه دار قم است
عمه ی سید ها ، آبرو دار قم است
گرچه در غفلت ها ، همگی خوابیدیم
خواهر خوب رضا ،شمع بیدار قم است
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ شعر وفات حضرت معصومه ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول، ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمهها عمرشان کم است
دنیا چرا به “فاطمه ” نا مهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شأن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
پس ما فدای زینب بی پاسبان شده
گاهی میان محمل نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
«علی اکبر لطیفیان»
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
اونقدَر امامتو صدا زدی
ناله ی رضا رضا رضا زدی
مثل زینب تو هم آواره شدی
به کوه و دشت و بیابونا زدی
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
آن بانویی که در خاک قم بارگاهش مطهر است
دردانه معصومه دخت موسی ابن جعفر است
در نجابت در طهارت در مطیع ولایت،گویا
قبله عشق و عفاف، الگو و مظهر است
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦ شعر وفات حضرت معصومه ♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
لبخند برلبان زمین آشکار شد
امسال در عزای تو فصل بهار شد
خجلت زده درخت به کنجی نشسته است
که با گل و شکوفه چرا همقطار شد؟
مهتاب شمع سوخته در پیش گنبدت
خورشید هم ستارهی دنباله دار شد
هر کفتری که صبح به دور شما نگشت
آنروز را به شب نرسانده شکار شد
پروانهی عبور به غیر از حرم نداشت
پروانهای که ظهر به گنبد دچار شد
غیر از حریم تو سر هر شاخهای نشست
حق با پرنده بود، ولی سنگسار شد
بیبی کریمه است و برای گناهکار
درهای صحن آینه راه فرار شد
زیباست سویت آمده این رود غم، ولی
هرجا که قلب رود شکست آبشار شد
اینجا نه! روبروی ضریحت مرا بخر
وقتی که خوب گونهی من آبدار شد
اشک تو میچکید به خاک و میآمدی
ساوه به قم تمام درخت انار شد
گردیده ام به دور حرم هفت مرتبه.
اما چرا طواف شما هشت بار شد؟
غیر از سلام حامل”آه”ست هرکسی
از قم به سمت طوس سوار قطار شد
از جنس سنگ نیست از اشک ملایک ست
آن سنگ که برای تو سنگ مزار شد
در زیر پای اینهمه زائر به لطف تو
موری به زنده بودنش امیدوار شد
«مهدی رحیمی»