اس ام اس و متنسرگرمی

اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

5/5 - (1 امتیاز)

اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

امام موسی کاظم (ع) همچون سایر ائمه در مرکز توجه شاعران و ادیبان فارسی‌ زبان قرار داشته است. مجله پیک نت نیز در همین راستا و به بهانه فرارسیدن ایام شهادت این امام بزرگوار بخشی از اشعاری که به همین مناسبت سروده شده را گردآوری کرده است.

اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام

ابوالحسن موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) (۱۲۸-۱۸۳ق)، ملقب به کاظم، عبد صالح و باب الحوائج، امام هفتم از ائمه اثنی‌ عشر (علیهم‌السّلام) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (علیهم‌السّلام) است.

آن حضرت بعد از چندین بار زندان شدنی به دست خلفای عباسی، آخرالامر به دستور هارون عباسی در زندان مسموم و به شهادت رسید و در مقابر قریش بغداد دفن گردید که امروزه به حرم کاظمین در شهر کاظمین مشهور است.

تاریخ شهادت

به نقل بیشتر مورّخین، شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در 25 ماه رجب سال 183 هجری قمری بوده است ولی شیخ مفید روز جمعه 24 رجب را روز شهادت او می‌ داند.

گروهی هم روز پنجم رجب سال 183 و گروه اندکی هم سال 186 دانسته‌اند.

ولی تاریخ معروف و مشهور، همان تاریخ اول است.

شعر شهادت امام موسی کاظم (ع)

شاعر: رحمان نوازنی

می خواستند داغ تو را شعله ور کنند

وقتی که سوختی همه را با خبر کنند

می خواستند دفن شوی زیر خاکها

تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند

می خواستند شام غریبان بپا کنند

تا بچه های فاطمه را در به در کنند

از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت

می خواستند باز تو را خونجگر کنند

زنجیر دست شما بسته باشد و

مثل مدینه فاطمه ات را سپر کنند

قوم یهود را به مصافت کشیده اند

تا تازیانه ها به مراتب اثر کنند

حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی

فکری برای این تن بی پال و پر کنند

این اشک ها مسافر یک جسم بی سرند

وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند

♦♦♦♦♦♦♦♦

اى كه در ماتمت، دل پر از غم شده

قامت آسمان، از غمت خم شده

بخوان نماز، كه خود دل از وضو برفت

كه حلقه ‏ها، بر تن پاكت فرو برفت

♦♦♦♦♦♦♦♦

دوباره روز عزای امام کاظم شد

دوباره اشک شقایق نگرلازم شد

دوباره بیرق ماتم درون روضه به پا

دوباره مهدی زهرا به غم ملازم شد

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: علی اکبر لطیفیان

دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت

از بال من شکسته ترین آفرید و رفت

خون گلوی زیر فشارم که تازه بود

با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت

بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت

وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت

راضی نشد به بالش سختی که داشتم

زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت

شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود

با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت

روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید

با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت

دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم

پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت

از چند جا ضریح تنم متصل نبود

پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت

تابوت از شکستگی ام کار می گرفت

گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت

♦♦♦♦ اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ♦♦♦♦

شاعر: مهدی رحیمی

یکی کم است هزاران کفن اضافه کنید

سه تا سه تا به تنش پیرهن اضافه کنید

کمی خیال کنید و ضریحی از زنجیر

به شکل پنجره بر این بدن اضافه کنید

به سوی این همه زخمی که زیر زنجیر است

به سینه کوفته زنجیر زن اضافه کنید

چهار سال به بند است از او چه می ماند؟

به این حدود اگر که زدن اضافه کنید

پس از سه روز حسینی به بام خواهد ماند

اگر به زخم تن او دهن اضافه کنید

حسینیان غم آقا به دست می آید

به این حسین اگر که حسن اضافه کنید

غریب کوچه غریب مدینه از امشب

به ذکر سینه غریب وطن اضافه کنید

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: محمد سهرابی

در دل خاكم و امّيد نجاتي دارم

در دل اميد و به لبها صلواتي دارم

مرگ،همسايه ي ديوار به ديوار من است

منم آن زنده كه هر شب سكراتي دارم

هشت معصوم عيان شد زمصيبات تنم

از شهيدان خداوند صفاتي دارم

منم آن نخله ي در خاك كه بر خوردن آب

جاري از ديده ي خود نهر فراتي دارم

ساقم از كوتهي تخته به رسوايي رفت

ورنه بشكسته ستون فقراتي دارم

كفن آوردن اين قوم عذابي دگر است

اندر اين هفت كفن تازه نكاتي دارم

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: حبیب چایچیان

بود کی زندان یوسف تیره چون زندان من

روز من شب شد از ین بی رحم زندانبان من

چون درین ظلمت سرا،بر خوان غم مهمان شدم

غم خجل شد زین محقر کلیه احزان من

گرچه مهمانم ولی خود میزبان  دشمنم

عالمی بنشسته چون بر سر سفره احسان من

گر کشد بار غمم یعقوب،گردد ناصبور

یوسفش هرگز ندارد طاقت زندان من

بی کس و دور از وطن در حسرت فرزند خویش

بر لب آمد عاقبت در کنج زندان،جان من

کی به راه عشق مانع باشد این زنجیرها

میکشد هر جا که خواهد جذبه جانان من

سوزد این دفتر (حسان) از آتشین گفتار تو

گر نباشد سیل اشک دیده گریان من

♦♦♦♦♦♦♦♦

امشب شب عزای امام عالمین است

دل را هوای قبر غریب کاظمین است

باب الحوائج امشب حاجت روا گردیده

مهدی به یاد جدش، صاحب عزا گردیده

آجرک الله یا بقیه الله

♦♦♦♦ شعر شهادت امام موسی کاظم (ع) ♦♦♦♦

شاعر: علی اکبر لطیفیان

ترسی از فقر ندارند گدایان کریم

دست خالی نروند از در احسان کریم

حاجت خواسته را چند برابر داده است

طیب الله به این لطف دو چندان کریم

کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود

بار بستیم به سوی شاه خراسان کریم

بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم

به قسم های خداوند به قرآن کریم

طلب رزق نکردیم ز دربار کسی

نان هر سفره حرام است مگر نان کریم

هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد

دست ما هم رسیده است به دامان کریم

نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید

باز بدکاره ای امشب شده مهمان کریم

سپر درد و بلایش نشدیم و دیدیم

سپر درد و بلای همه شد جان کریم

ظاهرش فقر ولی باطن او عین غنا

ترسی از فقر ندارند گدایان کریم

♦♦♦♦♦♦♦♦

ممدوح کعبه، ٱشهد بالله کاظم است

جبریل وحی بندهٔ درگاه کاظم است

عبد حسین، شیعهٔ دلخواه کاظم است

هر کس علی شناس شد از راه کاظم است

♦♦♦♦♦♦♦♦

یا رضا صاحب عزا امشب تویی

بر همه ارض و سما هم اب تویی

دیده گریان مو پریشان پدر

گوئیا امشب که اندر تب تویی

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: وحید قاسمی

به شاخه ي گل احساس من لگد مي زد

 ز روي دشمني و كينه وحسد مي زد

مرا به جرم خطايي كه مرتكب نشدم

 هزار مرتبه با تازيانه حد مي زد

درون سينه ي خود عقده ها ز خيبر داشت

به استناد همان مدرك و سند مي زد

 هميشه موقع سيلي زدن‎‏‏‎‎، به لبخندي

به اهلبيت نبي حرف هاي بد مي زد

اگر اجل به سراغم نمي رسيد آنجا

 گمان كنم كه مرا تا الي الابد مي زد

♦♦♦♦ اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ♦♦♦♦

شاعر: محمد بیابانی

پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت

مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت

خوکرده بود با غم زندان خود ولی

دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت

جز آه زخم های دهن باز کرده اش

در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت

آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که

اندازه ی کشیدن یک آه جان نداشت

زیر لگد صداش به جایی نمیرسید

زیر لگد شکست و توان فغان نداشت

با تازیانه ساخت که دشنام نشنود

دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت

هرچند میزبان تنش تخته پاره شد

هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت

دیگر تنش اسیر سم اسب ها نشد

دیگر سرش به خانۀ نیزه مکان نداشت

♦♦♦♦♦♦♦♦

شعر شهادت امام موسی کاظم (ع)

شاعر: علی اکبر لطیفیان

در اين زندان كه ره بسته است پرواز صدايم را

نمي بينم كسي را جز خودم را و خدايم را

سرم را مي گذارم روي زانوهاي لرزانم

يكايك مي شمارم غصه هاي زخمهايم را

پريشان حالم و از استخوانم درد مي ريزد

نمي جويم زدست هركس و ناكس دوايم را

اگر چه زخم تن دارم كبودي بدن دارم

ولي خرج عبادت مي نمايم لحظه هايم را

حضور دانه ي زنجير در راه گلوگاهم

دو چندان مي نمايد بغض سنگين دعايم را

نمي گويم چه كردم تازيانه با وجود من

ببين پُر كرده خون پيكرمن بوريايم را

اگر بنشسته مي خوانم نمازم را در اين زندان

غل زنجيرها كوبيده كرده ساقي پايم را

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: خوشدل تهرانی

هر کجا مرغ اسیری است، ز خود شاد کنید

تا نمرده است، ز کنج قفس آزاد کنید

مُرد اگر کنج قفس،طایر بشکسته پری

یاد از مردن زندانی بغداد کنید

چون به زندان به ملاقات محبوس روید

از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید

کُند و زنجیر گشائید،زپایش دم مرگ

زین ستمکاری هارون،هه فریاد کید

چار حمال، اگر نعش غریبی ببرند

خاطر موسی جعفر، همه امداد کنید

تا دم مرگ،مناجات و دعا کارش بود

گوش بر زمزمه آن شه عباد کنید

پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش

پش شما گریه بر  آن کشته بیداد کنید

نگذارید که معصومه خبردار شود

رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید

♦♦♦♦♦♦♦♦

کن روان اشک غم ای شیعه به دامان امروز

تسلیت ده به شهنشاه خراسان امروز

کشته شد موسی بن جعفر ز جفای هارون

زیر زنجیر بلا، گوشه ی زندان امروز

♦♦♦♦ شعر شهادت امام موسی کاظم (ع) ♦♦♦♦

شاعر: جواد محمد زمانی

وقتی زبان عاطفه ها لال می شود

زنجیر ها در آینه ات بال می شود

در فصل گل بهار تو از دست می رود

بر شاخه میوه های تو پامال می شود

دیگر کسی ز ناله ات آهی نمی کشد

در این سیاهچال صدا چال می شود

آقا سنان سبز سیادت به دوش توست

غل ها به روی شانه تا شال می شود

همواره مرد،زینتش از جنس دیگری ست

زنجیر ها به پای تو خلخال می شود

دشمن به قصد جان تو آماده می شود

این طرح در دو مرحله دنبال می شود :

اول به شأن شامخت شلاق می زنند

دیرگ زبان به هتک تو فعال می شود

شعرم بدون ذکر مصیبت نمی شود

حالا گریز روضه گودال می شود

دعواست بر سر زره و جامه و سری

دارد میان معرکه جنجال می شو

♦♦♦♦♦♦♦♦

زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده

خواست پرواز کند دید پرش افتاده

میشود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست

بسکه شلاق به جان کمرش افتاده

آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد

چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده

گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد

چند تاری مژه از پلک ترش افتاده

هر کس ایام کهنسالی عصا میخواهد

پسرش نیست ببیند پدرش افتاده

آنکه از کودکی اش مورد حرمت بوده ست

سر پیری به چه جایی گذرش افتاده!

به جراحات تنش ربط ندارد اشکش

حتم دارم که به یاد پسرش افتاده

♦♦♦♦♦♦♦♦

کاظمین امشب سیه پوش شماست

عالمی زین غم در جوش شماست

کنج زندان، با زبان روزه،مسموم جفا

جای فرزندت رضاخالی در آ غوش شماست

♦♦♦♦♦♦♦♦

کنج زندان همه دم یاد خدا می کردم

روز را روزه به در گاه شما می کردم

وقت افطار کتک بود طعام من زار

لحظه ی مرگ فقط یاد رضا می کردم

♦♦♦♦ اشعار ویژه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ♦♦♦♦

امشب نوای عرشیان، شد تسلیت صاحب زمان

از مشهد و قم بر زبان، شد تسلیت صاحب زمان

معصومه و شمس الضحی، باشد عزادار شما

موسی بن جعفر هم فدا ،شد تسلیت صاحب زمان

♦♦♦♦♦♦♦♦

شاعر: محمد جواد پرچمی

ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم

سفرۀ ذكر مرا بد دهنی ریخت به هم

رویِ این ساقِ ترك خورده بلندم كردند

استخوانم پَسِ هر پا شدنی ریخت به هم

كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است

نظری كرده ام و قلب زنی ریخت به هم

دید حساس شدم آمد و دشنامم داد

پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم

كار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت

از غم من دلِ هر سینه زنی ریخت به هم

♦♦♦♦ اشعار شهادت امام موسی کاظم (ع) ♦♦♦♦

از جفای تو فلک شکوه شد آغاز، مرا

مکن آزار در این مانده نفس باز،‌ مرا

ای فلک این همه جان و تنِ من آزردی

من رضایم ز تو امّا تو رها ساز، مرا

روزهایم همه شب کردی و شب‌ها همه تار

بیش از این در محن و غصه مینداز، مرا

بی وفایی تو بسیار شد آخر بس کن!

با غل و سِلسِل و زنجیر مکن ناز، مرا

باز کن بند از این مرغِ زمین افتاده

مددی کن تو در این لحظه‌ی پرواز، مرا

با تنِ زخمی و رنجور چگونه بروم؟

مادر غمزده‌ام می‌کند آواز، مرا

رسم میهمانی زریه‌ی زهرا این است

تن گلگون، دلِ پر خون، لبِ پر راز، مرا

♦♦♦♦♦♦♦♦

کاشکی از او خبری را به پسر می بردن

که برای پدرش خون جگر می بردن

همه از غصه ی زندان بلا بی خبرن

لااقل کاش به معصومه خبر می بردن

♦♦♦♦ شعر شهادت امام موسی کاظم (ع) ♦♦♦♦

همه عمرم به زندان‌ها سپر شد

نگاهم ماند بر ره بی اثر شد

مرا زنجیر و غل از پا نینداخت

ز دشنام عدو عمرم به سر شد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا